از اعماق لجن
مثل دریا کف در دهان بر ساحل زندگی می کوبیم که شاید دل سنگ به دلسوزی این خروش درد به رحم آورده و در این چندی اقامت کوتاه، در آغوش خاک آرامش هستی بخشی را تجربه کنیم.هر روز فکر می کنیم بدتر از امروز را تجربه نخواهیم که و فردا حسرت امروز و دریغ و افسوس . امتداد سیاهی تا سیاهی ، پیامد رهپویان است که نوید رستگاری سرداده بودند و در خوشبختی و سعادت در رویا گشوده بودند.
میعاد گاهی در لجن، که هر طرف رو می کنیم تعفن اندیشه ای اشتباه ، رفتاری غلط و اقدامی نابجا به مشام می رسد که حتی دیگر به عطر افتخار هزاران ساله نیز ، قابل انکار نیست. جمود در سلول های خاکستری ، نقطه انجماد، دو راهی انتخاب و راهی بی بازگشت ، سرنوشت محتومی است که چشمک می زند در فراسوی تمامی امیدها و دلبرکان نورسیده عقل می بازند که تا تجربه را مکرر کنند گویی نسل اندر نسل راه رفته را باز پیموده ایم.
قرن هاست که سکوت جاری ست و هر عمل در زمزمه ، در نطفه خاموش است که چراغ را نفرین کرده ایم و شب را به ستایش نشسته ، ایمان آوردیم که با چشم های خود نبینیم خورشید مان کجاست و حقیقتی را جد اندر جد از هر نوشونده ای پنهان کنیم. پوستین کهنه امروز ژنده قبایی است که حتی میخ هستی خود را گم کرده و در این سوگم کرده گی ها به هر شاخه ای آویز می شود.
بسان سنگلاخ زمینی که شانه خیش را از خود می راند ، پرهیز می کنیم از جانفشانی برای یک دانه که نوید بهار را حداقل مژده ای پیشکش کنیم. از نو گریزان به کهنه بی اعتماد ، هر چند غوطه وریم میان این و آن و چنگ می زنیم نه بدان سان که خیش جان تازه می بخشد زمین مرده را هنگام که دل می دهد باغچه در هر نبضی که می زند به امید گل و افسوس سال هاست که درخت انجیر مرده است.
سرنوشت محتوم حیرانی ما در هنگامه ارتداد بزرگ و دل کندن از زمین ، زمینی که مادر انسان است.
این وبلاگ متعلق به مهدی سقایی دانش آموخته مقطع دکتری جغرافیا است. اهم مباحث مطرح شده در این وبلاگ، شمول مختلفی از مباحث تخصصی علم جغرافیا را در برگرفته که به نقد قدرت با رویکرد فضایی / مکانی می پردازد و البته نقد رادیکال علم جغرافیا در کشور نیز از جمله این مباحث است.