مثل باران باریدن
داستان اولین عشق جاوانه است و چرخ به چرخ می چرخد تا به هفت آسمان برسد. اما عشق به یک تن بی رحمی است چرا که به زیان دیگران تمام می شود. عشق به قدرت از همین قماش است. عشقی که تا ژرفنای هستی انسان نقب می زند و پوسته می اندازد و بدل می شود به یگانه دلیل هستوندی و باریکه کوچکی که وجدان درد های همیشگی که به اصطلاح باور می کنی که انسان هستی و انسان خواهی ماند.
از ژانت آفاری کتابی می خواند با این عنوان (S/exual Politics In Modern Iran ) که دانشگاه کمبریج در سال 2002 منتشر کرده است آفاری در این کتاب تا حدودی توانسته است که برخی هنجارهایی قدرت زده لاپوشانی شده در هیاهوی ایدئولوژی، عرف و سنت را تبارشناسی کند و بازشناسد. هنجارهایی که بر بنیان عرفی نگری مرسوم شکل گرفته و توسط قدرت حمایت و هدایت شده است. درست از زمانی که انقلاب مشروطه شکل گرفته و روند مدرنیزاسیون ( منظور مدرن یا مدرنیته یا مدرنیسم نیست) ناقص شروع شده است. آفاری در این کتاب به بررسي مناسبات حاکم بر ساختار خانواده و تغيير و تحولات آن از اواخر قرن نوزده تا به امروز مي پردازد. او به ارائه طرحي از مناسبات جنسيتي در ايران مي پردازد که خلاف برداشت هاي رايج و عام گرايانه از سير تحولات اجتماعي و فرهنگي ايران معاصر است. نوع نگاه او دریچه های بسیاری را می گشاید که هر چند مورد تایثید نباشد و امکان حضور در ذهن می یابد و از عدم خارج می شود. عدمی که قدرت در عدم ماندنش می کوشیده و می کوشد .
غرض از این بحث ، بازگو کردن عشق به قدرت است که پشت حجابی از تکالیف و وظیفه و ژست یگانه بودن پنهان می شود و با پاسداشت ، ارزش، افق و...توجیه می گردد. داستان عشق نخست همان عشق به قدرت است پشت ابرهایی از عدم های که با آگاهی باور می شوند و آنگاه که مثل باران باریدن گرفتند خود حکایت دیگری است از دریچه های که می گشاید بر چشم انداز اراداه معطوف به قدرت.
این وبلاگ متعلق به مهدی سقایی دانش آموخته مقطع دکتری جغرافیا است. اهم مباحث مطرح شده در این وبلاگ، شمول مختلفی از مباحث تخصصی علم جغرافیا را در برگرفته که به نقد قدرت با رویکرد فضایی / مکانی می پردازد و البته نقد رادیکال علم جغرافیا در کشور نیز از جمله این مباحث است.